مصاحبه با آذر عالیپور – روزنامه آرمان

صفحه اصلیگفتگو

مصاحبه با آذر عالیپور – روزنامه آرمان

مصاحبه با روزنامه آرمان: 15 شهریور 1391 * آذر عالی¬پور اولین اثر داستانی را چه زمانی ترجمه و منتشر کرده؟ همچنین کمی درمورد سوابق کاری¬تان در جایگاه

مصاحبه با استاد امید علی شهنی کرم زاده توسط پایگاه ریاضیات مقدماتی
گفت وگو با آذر عالیپور – دوست دارم ناشنا سها را معرفی کنم- گفتگو با روزنامه ایران
مصاحبه دکتر باقر شهنی زاده با دکتر سیامک یعقوبی رئیس سیزدهمین کنگره انجمن علمی پریودونتولوژی ایران
زمان مطالعه: 8 دقیقه

مصاحبه با روزنامه آرمان: 15 شهریور 1391

* آذر عالی¬پور اولین اثر داستانی را چه زمانی ترجمه و منتشر کرده؟ همچنین کمی درمورد سوابق کاری¬تان در جایگاه مترجم و آثاری که تا به امروز با ترجمه¬ی شما منتشر شده است بگویید!
– اولین اثر داستانی ام را به نام شهود از فلانری اوکانر در سال 1367 ترجمه کردم. پیش از آن هم من به عنوان مترجم رسمی دادگستری کار می کردم و کماکان هم این کار ادامه دارد، اما دغدغه ی اصلی ام ترجمه ی ادبیات داستانی بوده و هست. آثاری که ترجمه کرده ام تقریباً همه گزینش و انتخاب خودم بوده اند و بیش تر بر مبنای نزدیکی فکری و روحی که با نویسنده ی اثر احساس می کردم آن ها را ترجمه کرده ام.

البته متاسفانه به دلیل داشتن چند شغل به طور همزمان، که یکی از آن ها مترجمی رسمی دادگستری بوده، وقت کافی برای پرداختن به ادبیات داستانی و ترجمه ی آن ها به شکل مورد نظرم نداشته ام و به همین دلیل تا به حال فقط توانسته ام حدود یازده یا دوازده اثر در زمینه ادبیات داستانی (به غیر از ترجمه های پراکنده و آکادمیک) ترجمه کنم که از میان آن ها می توان به کتاب های زیر اشاره کرد: شهود (رمان، از فلانری اوکانر)، شمعدانی (مجموعه داستان، از فلانری اوکانر)، شلیک به قاضی پرایس (مجموعه داستان از نویسندگان مطرح آمریکایی)، آتش در کوهستان (رمان، از آنیتا دسای نویسنده هندی تبار)، ملاقات با مرینال (مجموعه داستان، از نویسنده ی هندی تبار ساکن آمریکا)، لحظه ایست روییدن عشق (رمان از لورا اسکوئیول نویسنده ی مکزیکی)، بانوی دریاچه (مجموعه داستان از نویسندگان مختلف آمریکایی، که این کتاب ادغامی است از داستان های مجموعه شلیک به قاضی پرایس و چند داستان جدید دیگر از نویسندگان موج نو آمریکا)، اشتیاق (مجموعه داستان، از نویسندگان آمریکایی، کانادایی و غیره)، رز گریه کرد (مجموعه داستان از ویلیام ترور نویسنده ی ایرلندی)، و جنون دو نفره (مجموعه داستان از ویلیام ترور).
ِ
* لطفا در مورد ویلیام ترور و دو مجموعه داستانی که از وی ترجمه و در نشر افراز منتشر کرده¬اید بیشتر توضیح دهید.
من در یکی از سفرهایی که برای مدتی خارج از کشور بودم، تصمیم گرفتم که کار یا کارهایی از نویسنده ای غیر آمریکایی ترجمه کنم که در سطح ادبیات جهانی مطرح باشد و ضمناً در ایران هم کاری از او ترجمه نشده باشد. بعد از جستجوی بسیار به نویسنده ای ایرلندی برخوردم و با خواندن برخی از کارهایش بویژه داستان های کوتاهش، از فضای داستان های او که به نحوی حیرت انگیز شخصیت انسان ها و واقعیت درونی شان و پیچیدگی های این شخصیت ها را به تصویر می کشد خوشم آمد و همان طور که از کارهای فلانری اوکانر با همه ی تلخی ها و حتی غیرواقعی جلوه کردن برخی شخصیت های او خوشم آمده بود، با این نویسنده و سبک کار و نگاه او به زندگی و روح و روان افراد جامعه هم احساس نزدیکی کردم و بر آن شدم تا برخی از داستان هایش را به فارسی برگردانم که حاصل آن همان دو مجموعه داستان رز گریه کرد و جنون دو نفره است. یکی از درونمایه های داستان های ترور مشکل شخصیت ها در رویارویی با حقیقت، تشخیص این حقیقت، برقراری ارتباط با آن و پذیرش آن است. شخصیت های ترور معمولاً افراد حاشیه ای جامعه هستند. او که از جوانی به انگلستان نقل مکان کرد، توانست از منظر یک مهاجر عادات و آداب و رسوم ویژه انگلیسی ها را در داستان هایش تفسیر کند و از نگاه یک غریبه به زندگی عادی پیش پاافتاده و عین حال سرشار از پیچیدگی آن ها بنگرد. درک عمیق او از عواطف، سرگشتگی ها و نومیدی های انسان و هرج و مرج تثبیت شده در زندگی مردم عادی را می توان در بگومگوهای خانوادگی و ماجراهای عاشقانه ای که در محل کار افراد رخ می دهد به خوبی مشاهده کرد. به نظر من فهم داستان های ترور چندان ساده نیست. پاره ای از جمله های او چنان پیچیده و دو پهلواند که باید چند بار آن ها را خواند تا متوجه منظور اصلی او شد. او چه در زمینه داستان کوتاه و چه رمان جوایز ادبی و معتبر بسیاری را از آن خود کرده است و اکثر منتقدان معتقدند که او را می توان در ردیف سایر نویسندگان برجسته ایرلندی مانند جیمز جویس و فرانک اوکانر قرار داد.
* شما دو مجموعه¬ی گزینشی از نویسندگان امریکایی با نام¬های «شلیک به قاضی پرایس» و «بانوی دریاچه» ترجمه کرده¬اید. به نظر شما اصولا گزینش داستان¬هایی از میان نویسندگان توسط مترجم، چه ویژگی¬ها و ملاحظاتی را می¬طلبد؟
– گزیش داستان هایی از میان نویسندگان بیش تر به ذائقه، برداشت و جهان بینی مترجم بستگی دارد. هر مترجمی برای خود و جهان ادبیاتی خود معیارهایی دارد که بر مبنای آن معیارها داستان ها یا رمان هایی را برای ترجمه کردن انتخاب می کند. ناگفته نماند که در فضای محدود و گزینشی چاپ کتاب در کشور ما بسیاری از مترجم ها نمی توانند آثار دلخواه خود را ترجمه کنند چون یا با چاپ کل اثر مخالفت می شود یا جمله ها و بخش های عمده ای از آن ها باید حذف شوند که لطمه بزرگی به روح و روان و تفکر نویسنده می زند و مترجم مجبور می شود از ترجمه آن منصرف شود. بنابراین در این فضای محدود «ویژگی ها» هم محدود می شوند. برای خود من، علاوه بر در نظر گرفتن همین «ویژگی ها»، در مرحله نخست احساس نزدیکی فکری با نویسنده ی اثر، ارزشمند بودن اثر او به لحاظ ادبی و انسانی در سطح جهانی بوده، و در مرتبه بعدی ترجیح داده ام کاری را ترجمه کنم که نویسنده اش به دلایلی در کشور ما ناشناس مانده است و لازم است به خوانندگان فارسی زبان معرفی شود تا سبک، درونمایه، جهان بینی و زوایه دید او نسبت به امور مختلف زندگی در زبان فارسی نیز به نمایش گذاشته شود.
* بعضا مترجمان با کشف نخبگانی در ادبیات داستانی جهان، برای اولین بار نویسندگانی را به مخاطبان و عرصه¬ی ادبیات داخلی معرفی می¬کنند. آیا فکر می¬کنید مترجمان رسالتی در قبال این جستجو و معرفی¬ها دارند؟
من با واژه ی رسالت میانه ی چندان خوبی ندارم و خیلی هم از آن استفاده نمی کنم. ولی همان طور که گفتم برای خود من کشف این نخبگان و برگردان آثارشان به زبان فارسی و معرفی آن ها به خوانندگان ایرانی، هم لذت بخش بوده است و هم یک احساس وظیفه. حالا شما می خواهید اسمش را «رسالت» بگذارید یا هر چیز دیگری، برای من فرقی نمی کند، اما به حال من از ترجمه ی این آثار که به انتخاب و سلیقه ی خودم بوده است، لذت برده ام، صرفنظر این که خواننده ایرانی خوشش آمده است یا نه.
* به اعتقاد شما آیا شاخصه¬هایی برای تمیز دادن ترجمه¬ی خوب و ترجمه¬ی بد وجود دارد؟ لطفا توضیح دهید.
– مطمئناً شاخصه هایی برای تمیز دادن ترجمه های خوب و بد وجود دارد. از نظر من ترجمه خوب باید از طرفی به سبک و زبان نوشتاری نویسنده ی اثر وفادار باشد و فضای فکری و روحی دمیده شده در داستان را کاملاً درک کند و از طرفی بتواند آن را چنان روان و سلیس به فارسی ترجمه کند که خواننده فارسی زبان احساس کند دارد اثری را می خواند که گویی نویسنده ای ایرانی نوشته است و مجبور نباشد برای فهم یک جمله یا یک پاراگراف بارها و بارها به عقب برگردد و کلی به ذهن خود فشار بیاورد تا آن را درک کند. البته اذعان می کنم با تفاوت های فرهنگی و زبانی در کشورهای مختلف که طبیعتاً در آثار نویسندگان این آثار مشهور است، این کار، اصلاً ساده نیست و نیاز به چند پارامتر دارد از جمله تسلط به زبان مقصد و صد البته به زبان مبدا، آشنایی عمیق با فرهنگ و اصطلاحات ویژه ی به کار رفته در اثر اصلی و تطابق (در حد ممکن) این فرهنگ و اصطلاحات با فرهنگ و زبان فارسی، تلاش برای وفاداری به سبک و زبان نویسنده و وسواس در برگردان روان اثر وی. خود من هیچ ادعایی برای کامل بودن ترجمه هایم از جنبه های ذکر شده نداشته و ندارم ولی در حد بضاعتم تلاش کرده ام این کار را بکنم و هنوز هم در حال یادگیری هستم.
* انتشار گزینشی و معرفی نویسندگان مطرح جهان توسط مترجمان، هر دو تنها در سایه¬ی شناخت و قرابت مترجم با دنیای ادبیات داستانی میسر خواهد بود. به نظر شما تا چه اندازه¬ای لازم است که یک مترجم حوزه¬ی ادبیات داستانی، با مختصات و جزئیات این حوزه آشنایی و تسلط داشته باشد؟
– اصولاً چنانچه مترجم حوزه ی ادبیات داستانی با ختصات و جزئیات این حوزه آشنایی و تسلط نداشته باشد نمی تواند و نباید دست به ترجمه آثاری در این حوزه بزند. من مترجم هایی را می شناسم که به زبان انگلیسی تسلط کافی و بسیار دارند اما چون با ادبیات داستانی آشنایی چندانی نداشته و یا به آن علاقه ای ندارند قادر نیستند یک اثر نوشته شده در ژانر رمان و داستان کوتاه را با معیارهایی که در پاسخ به سوال پیشین ذکر کردم ترجمه کنند و یا آن را به زبان داستانی ما برگردانند. بنابراین یک مترجم حوزه ی ادبیات داستانی، پیش از هر چیز باید با ویژگی ها و جزئیات ادبیات داستانی فارسی آشنایی کامل داشته باشد تا بتواند اثر نویسنده ی مورد نظر را به قالب ادبیات داستانی زبان خودمان در بیاورد، همان طور که مترجم هایی که می خواهند در حوزه های دیگری مانند فلسفه، روانشناسی، تاریخ، جامعه شناسی و غیره دست به ترجمه این آثار بزنند حتماً باید تسلط و اشراف کافی به موضوع مورد نظر داشته باشند تا بتوانند روح مطلب را به خوبی برای خواننده بازگو کنند و صرفاً یک ترجمه لغت به لغت و تحت الفظی ارائه ندهند.
* با توجه به اینکه در کشورمان، سرانه¬ی کتابخوانی بسیار پایین است و عملا بستری برای تبلیغ کتاب وجود ندارد، فکر می¬کنید معرفی چهره¬های تازه برای مخاطبان داخلی، نقشی در بالابردن سرانه¬ی کتابخوانی خواهد داشت؟
– متاسفانه با توجه به حقیقت نهفته در سوال شما و نیز عدم وجود یک بستر مناسب برای تبلیغ کتاب، معرفی چهره های تازه برای مخاطبان داخلی تنها و تنها برای عده ای خاص که خود درگیر این حوزه هستند و علاقمند به خواندن آثار چهره های تازه و ناشناخته، جذاب می باشد و نقشی در بالا بردن سرانه ی کتابخوانی ندارد. آثار چهره های تازه و البته مطرح ادبیات جهانی و بویژه نویسندگانی که جوایز معتبر جهانی نظیر نوبل، پولیتزر و غیره را دریافت کرده اند شاید تا حد کمی این سرانه را بالا ببرد، اما در کل و با توجه به گرفتاری های متعدد مردم در زمینه های زندگی روزمره و تلاش برای غلبه بر این گرفتاری ها، اصولاً وقت زیادی برای مطالعه نمی گذارد، چه رسد به مطالعه آثار سنگین و پیچیده تر ادبیات جهانی.
* شما وضعیت ترجمه¬ی آثار داستانی را در حال حاضر چطور می¬بینید؟ (از گوشه و کنار به کررات شنیده می¬شود که برخی از ترجمه¬ها با انحراف از اثر اصلی منتشر می¬شوند. این معضل را در ترجمه¬های متفاوتی که بعضا از نام کتاب¬ها دارند مشاهده می¬کنیم.)
– باز هم متاسفانه تا آن جایی که من پاره ای از آثار را خوانده ام و یا حتی با اثر اصلی مقایسه کرده ام، در بسیاری از این ترجمه ها، یا با ترجمه های آزاد و تفسیری از متن اصلی روبرو شده ام یا منظور نویسنده ی اثر به خوبی درک نشده است و من این معضل را یا ناشی از عدم تسلط کافی مترجم به زبان و فرهنگ نویسنده و یا عجله در برگردان این آثار می دانم. البته ما مترجم های بسیار خوبی هم در این زمینه داشته ایم که خود من بسیار از آن ها آموخته ام.
* در سال¬های اخیر، شاهد بوده¬ایم که آثار ترجمه¬ای تعدد یافته و تا حدودی گوی سبقت را آثار تالیفی نزد مخاطبان ربوده¬اند. آیا این پدیده نشانگر ضعف آثار داخلی در مقابل آثار خارجی¬ست؟
– البته پدیده ی ذکر شده نشانگر این ضعف هست اما باید دید معضل اصلی از کجا سرچشمه می گیرد. یکی از دلایل وجود این پدیده، سهل بودن ترجمه ی آثاری از «دیگران» است که به وفور یافت می شوند و و به رغم وجود ممیزی های بسیار در این زمینه، مترجم با خیال نسبتاً راحت تری می تواند به ترجمه ی آن بپردازد و در حقیقت مسئولیت مطالب نوشته شده را به گردن نویسنده می اندازد، در حالی که نوشتن آثاری به زبان فارسی در حوزه ی ادبیات داستانی یک خیال کاملاً راحت از نظر بیان مطالب مورد نظر نویسنده و گرفتار نشدن در قید و بندهای فرهنگی، اجتماعی، ممیزی و غیره می طلبد که ما متاسفانه از آن بی بهره ایم و همین مسأله باعث می شود بیش تر علاقمندان به حوزه ی ادبیات داستانی به جای نوشتن و تآلیف (حتی در صورت داشتن بضاعت در این زمینه) ترجیح دهند به کار ترجمه بپردازند.
* در پایان از شما می¬خواهم که در مورد آثاری که در مسیر نشر و یا در دست ترجمه دارید بگویید.
– در حال حاضر ترجمه ی مجموعه ی نسبتاً کاملی از کلیه داستان های کوتاه و بلند فلانری اوکانر را که قبلاً هم از او ترجمه کرده بودم را به پایان برده ام که حدود سه جلد می شود در مسیر نشر قرار گرفته است. از نظر من کارهای اوکانر با تمام تلخی ها، پلشتی ها و عجیب و غریب بودن شخصیت هایش، از نظر ادبیات داستانی به اذعان بسیاری از منتقدان معتبر جهانی، بسیار ارزشمندند و من لزوم برگردان آن ها را احساس می کردم.

پست های جدیدتر
پست های قدیمی‌تر

نظرات

وردپرس: 1
  • comment-avatar
    مهین قاسمی 10 سال گذشته

    مصاحبه خوبی بود با تشکر از مصاحبه کننده که فکر می کنم آقای فرهود شهنی منصوری باشد و همجنین خانم آذر عالیپور که خوشحالم با چنین شخصیت ادبی آشنا شدم و از نظراتشان در مورد ترجمه در ادبیات فارسی بهره بردم.
    پیشنهاد کوچکی دارم که وقتی با فردی مصاحبه می کنید بد نیست عکسی هم از شخص مصاحبه شونده برای خوانندگان علاقمند بگذارید که با آن چهره بیشتر آشنایی پیدا کنند.

    با مهر ودوستی : مهین قاسمی

دیسکاس: 0