گل نیلوفر در تخت جمشید

صفحه اصلیفرهنگی ، هنری

گل نیلوفر در تخت جمشید

گل نیلوفر را که در تمام نقاط تخت جمشید حجاری شده، می توان نماد تمدن هخامنشی دانست. این گل که در اکثر تصویرها در دست شاه و بزرگان دیده می شود، سمبلی از

لامردون بختیاری
پــرده خــوانــی: جلوه ای از نمایش باورهای مذهبی عامّه
نقش ستارگان آسمان در باور بختیاری ها
زمان مطالعه: 6 دقیقه
گل نیلوفر را که در تمام نقاط تخت جمشید حجاری شده، می توان نماد تمدن هخامنشی دانست. این گل که در اکثر تصویرها در دست شاه و بزرگان دیده می شود، سمبلی از صلح و دوستی است. می توان گفت که این گل مهربانی و صلح دوستی ایرانیان را نشان می دهد. گفته می شود ۱۲ گلبرگ این گل ۱۲ ماه سال را نشان می دهد. سطح فرهنگ هر قوم با علاقه مندی و استفاده آنان از گل رابطه مستقیم دارد. تصویر زیاد گل ها در تخت جمشیدعلاوه براینکه خوشبویی و زیبایی این مکان را نشان می دهد، دلیلی بر بالا بودن سطح فرهنگ ایرانیان آن زمان تیز است.

achaemenid persepolis iran  lossy page1 125px Bankparsian perspolis.TIF گل نیلوفر در تخت جمشید | تاریخ ما Tarikhema.ir

گل نیلوفر در فرهنگ و تمدن ایران سمبلی است از صلح و صفا و دوستس و در تمام تخت جمشید نه تنها این گل بلکه تمام گلهای دیگر نیز به چشم می خورد و این خود نشان می دهد که در این مکان کاشت این نوع گل و گلهای دیگر متداول بوده و این دلیلی است بر فرهنگ غنی ایران در ان زمان .

اگر ما فرض بر این بگیریم که این تزئین ( یعنی گل نیلوفر) از هنر مصر تقلیدی محض است پس در مورد حیوان گاو چه توجیهی داریم؟

همانطور که می دانیم به عقیده ایران باستان و زرتشتیان گاو نخستین حیوان افریده شده توسط اهورا مزدا است و انرا مظهر خیر و برکت می دانستند و مورد احترام ویژه ای در بین تمام حیوانات دیگر بوده است . از طرفی در مصر نیزگاو از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است وبرای ان حتی تا حد پرستش منزلت و شأن ویژه ای قائل بوده اند ، که نمونه ان گاو آپیس است که انرا هدیه ای از اسمان می دانستند .

achaemenid persepolis iran  14l2fv14knwj2gv33wl1 گل نیلوفر در تخت جمشید | تاریخ ما Tarikhema.ir

از طرف دیگر حیوان گاو در هند و در اسپانیا نیز از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است .

ایا درست تر نیست که ما به جای این که همواره از هنر تقلیدی صحبت به میان اوریم، از هنری نام ببریم که مربوط به همین سرزمین بوده است و از زمان گذشته وجود داشته است و این عناصر مشترک نیز جزو اعتقادات و بینش فرهنگ ایران و مصر است نه تقلید یکدیگر از همین مظاهر .

در تخت جمشید ازانواع تزئینات مختلفی که هر یک سنبل و نشانه ای محسوب می شوند استفاده شده است از جمله این تزئینات انواع گل های متنوعی است که برخی از انها را می توان در دست اشراف زادگان و پادشاه مشاهده نمود .

البته این گلها و شاخ و برگ های متعدد با شکل های فراوان نیز در اکثر نقاط تخت جمشید به چشم می خورد که بیشتر به عنوان حاشیه بکار رفته اند.

از انواع این گلها ، گل نیلوفر که به دلیل شباهت بسیار زیاد ان همواره انرا تقلیدی از هنر مصر دانسته اند ولی در اینجا باید یاد اور شد که در تزئینات تخت جمشید انواع مختلفی از گل مشاهده می شود که البته در مورد گل های نمادین نیز نظرات بی شماری ارائه شده است و حتی ممکن است که این گلها در اصل شی باشند که به عنوان شیشه عطر و یا هر چیز شبیه این بکار رفته می شده است .

achaemenid persepolis iran  107 22 1 گل نیلوفر در تخت جمشید | تاریخ ما Tarikhema.ir

 

نکته دیگری که ذکر ان لازم و ضروری است ان است که برخی از عناصر جزء اعتقادات و فرهنگ و رسوم یک ملت محسوب می شود و ممکن است همین عناصر همان نقشی را ایفا کنند که در ملت دیگری ایفا کرده است مانند همین گل نیلوفر .

اگر بپذیریم که گل نیلوفر در فرهنگ مصر رواج داشته و وارد فرهنگ ایران شده است پس چه توضیح دیگری در مورد گلهای مختلف دیگری که دیده می شود داریم؟

ایا نه این که عملا از این موارد همواره در هنر تخت جمشید به عنوان تقلید محض گفته شده است و همواره می خواسته اند هنر تخت جمشید را تحت شعاع هنر دیگر ملل دراورند ؟

البته در اظهار نظر دیگری این اشکال را گل نمی دانند بلکه با توجه به پیدا شدن شی بنزی که شبیه این گلهاست احتمال دارد که انها شیشه عطر یا چیزی شبیه انها باشد .

یکی از مشکلات دیگری که در بررسی هنر ایران زمین کاملا مشهود است که باستان شناسان مختلفی که برای مطالعه ، تحقیق و کاوش به ایران امده از ابتدا هنر مصر ویونان و بین النهرین را مورد مطالعه قرار داده اند و هنگامی که به ایران امده اند از هر چیزی به عنوان تقلیدی از همان نمونه در معماری کشور ها و ملل یاد شده نام برده اند البته این کار از دو حالت خارج نیست :

یا عمدی بوده است و از زیبایی این هنر ، انقدر به وجد امده اند و معماری خود را پایین تر از هنر ایران دیده اند که از این شیوه استفاده نموده اند که همواره هنر ایران را تحت شعاع و زیر مجموعه ای از هنر ملل دیگر محسوب کرده اند و یا این که واقعا این کار سهوی وغیر عمدی بوده است ..

البته قبول حالت اول درست تر است و اگر باستان شناسان از هنر ایران قبل از هنر یونان ، مصر و بین النهرین باز دید نموده بودند مطمئنا اوضاع به گونه ی دیگری بود.

achaemenid persepolis iran  35 persepolis گل نیلوفر در تخت جمشید | تاریخ ما Tarikhema.ir

از دیگر مواردی که همواره باستان شناسان به ان اتکا نموده اند وجود پیکره ها،تندیسها، مواد تزئینی، زیور الات و….. که توسط ملل دیگر ساخته و پرداخته شده بوده است و در تخت جمشید یاد شده است و انرا دلیلی بر تقلید محض تمام موارد هنر ایران در تخت جمشید دانسته اند .

در حالی که همه ما می دانیم و کتیبه های مکتوب نیز حاکی از این مطلب است که در ان زمان ۲۳ ملت مختلف به ایران باج می دادند و کشور های مختلف در زیر سلطه ایران بوده اند و این امر در تالار اپادانا نیز به صورت حجاری نوشته و شکل داده شده است و این موارد در اصل هدایا و پیشکشی هایی بوده است که توسط نمایندگان همان ملل به دربار ایران فرستاده شده است و در خزانه نگهداری شده است .

هنر های فرعی هخامنشی مانند نقره سازی ، لعاب کاری، زرگری، منبتکاری، ریخته گری، بافندگی فرش و پارچه ، مرصع کاری در اوج کمال بوده است و بعنوان تحفه های گرانبهایی به نقاط دور دست صادر می گردیده است .

نمونه بارز انرا می توان فرش پازیریک دانست که در ناحیه جنوب سیبری بدست امده که این فرش در ایران بافته شده است و به شاه سکایی هدیه داده شده بود .

لازم است عین سخن رانی مایکل رُف را در مورد حجاری تخت جمشید ذکر کنیم :

«حجاران تخت جمشید از هر ملیتی که بوده اند ازادی نا چیزی برای بروز ابتکار در کارشان داشته اند انها فقط به طور دقیق انچه را توسط طراحان طرح شده بود است اجرا می کردند و به طور معمول از ان طرحها پیروی می کرده اند ریشه موضوعاتی که روی نقوش برجسته نقش شده است نمی تواند ملیت صنعتگرانی را که انرا حک کرده اند به ما بگوید ، مطلبی که بعضی از دانشمندان مطرح کرده اند ، ولی به جای ان سابقه طراح را روشن می سازد .

تحقیقات انجام شده بر روی اصل موضوعات نقش شده در تخت جمشید نشان می دهد که ان نقش ها از سنت های هنری بسیاری به وام گرفته شده است که مهمتر از همه نقوش برجسته س دوران اولیه هخامنشی در شوش ، پاسارگاد و بیستون بوده است ، و موضوعی که به همین اندازه اهمیت دارد نفوذ هنر بین النهرین ، بابل و اشور است ظاهرا این طور به نظر می رسد که هنر مصری، یونانی، فینقی، عیلامی،مادی، اورارتویی و سکایی به طور مستقیم یا غیر مستقیم در خلق سبک تخت جمشید اثر داشته است .

achaemenid persepolis iran  000 9735 گل نیلوفر در تخت جمشید | تاریخ ما Tarikhema.ir

حتی اگر بتوانیم به طور دقیق مشخص کنیم ، هنوز هم باید بپرسیم چرا بعضی موضوعات مورد قبول قرار گرفته و بعضی دیگر رد شده اند .مادگارت روت در این اواخر اظهار نظر کرده است که این طرز انتخاب برنامه اگاهانه ای از تبلیغات سیاسی را که به وسیله شاه ایران اتخاذ می شده است تصویر میکند.»

 انی کاظمی 

نظرات

وردپرس: 1
  • comment-avatar
    محمد قنبری بیرگانی 10 سال گذشته

    در تعریف فرهنگ آورده اند : “مجموعه پیچیده ای از دانش ها ، باورها ، هنر ها و قوانین و اخلاقیات و عادتها و هر آنچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه ، از جامعه خویش می آموزذ.”(ادوارد تایلور۱۹۱۷-۱۸۳۲).
    با علم به تعریف بالا ذکر چند نکته ی “در زمانی” برای نظرات ارائه داده شده الزامیست؛
    ۱) ایران هخامنشی دارای وسعت زیادی بوده است ، که کشورهایی نظیر هند و مصر نیز جزیی از ممالک هخامنشی بوده اند.
    ۲) هند دارای اشتراکات فراوان فرهنگی با ایرانیان از دیر باز بوده که دلیل آن ، وجود نژاد مشترک کوچنده ایست که پس از مهاجرت بزرگ آریایی ها از هم انشقاق یافته اند.
    ۳)وجود بعضی از نماد و سمبل ها در جوامع مختلف ، نتیجه تاثیرات اقلیمی و جوی و محیطی و بعضی به باورهای مشترک و بصورت کثیر آنها، خصایص مشترک انسانیست. که گزینه آخر را در تشابهات نمادین میان اقوام دور افتاده ی امریکایی ، پس از کشف آن قاره با سه قاره متصل به هم که تا آن موقع از یکدیگر نه آگاهی و نه تاثیر پذیری داشته اند میتوان یافت.
    ۴)نزد نیرو و دولت حاکمه ،صنعتگران،یا خود کالای تجاری بوده و یا سازندگان آن کالا ها.پس میتوان تصور کرد ایران هخامنشی نیز از این قائده مستثنا نبوده و بعضی از نیروهای کار خویش را از آنان انتخاب مینمود
    ۵) به سابقه تاریخ اثبات گردیده است،جلوس و همنشینی هنرمندان با یکدیگر بر روی کار تک تک آنان تاثیر گذاشته و میتوان آن را با تز- آنتیتز-سنتز “هگلی” مطابقت داد. که در آن احتمال اختلاف ماهوی نتیجه(سنتز) ، با تز ارائه شده در ابتدا وجود دارد
    ۶)در جابجایی قدرت ها، انتقال داشته ها از فرهنگ به خرده فرهنگ ، بیشتر است .هر چند خرده فرهنگها با تزریق خویش در پوسته ای جدید سعی بر تداوم خویش دارند
    ۷) با ورود یک عنصر و نیروی جدید در ساختار نظام مند سیستم، سیستم پذیرنده ، سعی بر تطبیق آن با داشته های خود مینماید و با تغییراتی آن را پذیرفته و جزیی از تاریخ و فرهنگ خویش مینماید که این عنصر پالایش شده(آنتی تز) حتا گاهن قابلیت رد گیری و ریشه یابی را در گذر زمان از دست میدهد(نمونه بارز آن ورود زبان و کلمات بعنوان بخشی از یک فرهنگ در فرهنگ پذیرنده و تغییر در آنان حتا در سطح آوا و هجاست).
    حال با آگاهی از موارد یاد شده و مفاهیم انتقالی در نمادها و نشانه های تخت جمشید آیا نمیتوان به این نتیجه رسید که ” نیلوفر” یا “گاو ” و یا ” مرد بالدار(فروهر)” نه تقلید از هند و مصر ، بلکه مستقل از آنان و دمیدن روحی تازه، با معنا و معیاری نو در کالبد طرحی، به عنوان پیش فرض،است؟ و از آنجا که مبانی هنرهای تجسمی، معین و تعریف شده اند ، و ساختار نوین تجسمیدمیده شده در آنها مستقل و جدای از “پیش فرض” ارائه گردیده اند، آیا آن را میتوان تقلید( کپی ) قلمداد نمود؟
    بی شک نظریه تقلید، مردود و نظریه تاثیر پذیری بجاست. پس از آنجا که تاثیر پذیری امری مثبت و تقلید امری منفی است، این جانبخشی و هویت سازی دمیده شده ، نه نشانه ی ضعف ، که خود دال بر قدرت و توانایی ایرانیان هخامنشی در پذیرش نکات مثبت و داشته های مفید خرده فرهنگها و کشورهای تابعه خویش دارد. مشابهت این امر در تاثیر پذیری یونانیان از مصریان و بالعکس یا تاثیر پذیری یونانیان در دوره هلنیسم از ایرانیان و شرقیها ، یا تاثیر پذیری هنرمندان کوبیسم، از هنر افریقایی میتوان به وضوح دید. آیا میتوان با توجه به این مطالب هنر کوبیسم را رد و کپی و تقلید از هنر آفریقایی دانست؟ بی شک نه.

دیسکاس: 0