سردار شهید رضا شهنی فیض

صفحه اصلیشهنیشهدای شهنی

سردار شهید رضا شهنی فیض

کودکی در سال۱۳۴۰ در قریه خواجه آباد مسجد سلیمان در خانواده ای متدین وکشاورز چشم به جهان گشود. او را رضا نام نهادند تا عمر را در پی تحصیل رضای خالق متع

شهید الیاس قنبر نژاد
شهید داریوش اشرفی شهنی
شهید ابراهیم جعفری شهنی
زمان مطالعه: 3 دقیقه

کودکی در سال۱۳۴۰ در قریه خواجه آباد مسجد سلیمان در خانواده ای متدین وکشاورز چشم به جهان گشود. او را رضا نام نهادند تا عمر را در پی تحصیل رضای خالق متعال وقف کند.

پدرش یکی از متدینین عزیز وصدیق منطقه بود که بیشتر اوقات عمر خود را صرف رفع مشکلات مردم می نمود. رضا از همان کودکی در مجالس  ایام محرم وسوگواری ابا عبدالله الحسین(ع) حضور می یافت و عشق خدمت گذاری به سیدالشهدا(ع) در قلب او ریشه دواند.

دوران تحصیلات ابتدایی در سال۴۷-۱۳۴۶ در دبستان فاطمی شهرستان مسجد سلیمان شروع نمود. هوش ونبوغ در تحصیل، وجود روحیه ای حساس، با قیافه ای متدین آرام وکم حرف ولی فوق العاده مهربان وصمیمی از او کودکی جذاب ودوست داشتنی ساخته بود. در سن پانزده سالگی مادرش به رحمت ایزدی پیوست.

هنوز موجی از غم واندوه در دل رضا حکمفرما بود که ناگاه حادثه ای دیگر پیش آمد ودرست یکسال ودوماه بعد پدر بزرگوارش دار فانی را وداع گفت وامواجی دیگر از حزن واندوه در رضا به وجود آورد. از همان دوران نوجوانی شیرینی وتلخی روزگار را چشید ودر فراز ونشیبهای زندگی قرار گرفت واین خود مرحله ای برای به کمال رسیدن رضا بود. در اواخر سال۵۶ به منزل برادرش در سر پل ذهاب مهاجرت می نماید. سر پل ذهاب نیز میدان دیگری در ادای تکلیف برای رضا بود وشهید ضمن ادامه تحصیل، مبارزات سیاسی خود را آغاز کرد وبا تماس وارتباط با جمعی از دوستان مبارز خود، نوار وپیامهای حضرت امام را دریافت وپخش می نمود وبه شهرستان مسجد سلیمان می آرود.

پس از پیروزی انقلاب به جمع مدافعان فرهنگی انقلاب پیوست و برای تعمیق وگسترش امور فرهنگی اقدام به دایر کردن کتابخانه ای در محل سکونت خود نمود. در سال۵۸-۵۷ موفق به اخذ دیپلم شد ودر نهایت گمشده خود را نزد بسیجیان وپاسداران سبز پوش یافت ولباس سبز پاسداری را زینت بخش قامت خود نمود.

او از اولین کسانی بود که به سپاه پیوست ودر تشکیل آن در شهرستان مسجدسلیمان سهم بسزایی داشت. به دنبال غائله کردستان در پی فرمان پیر و مرادش حضرت امام(ره) مبنی بر نجات کردستان وپاوه راهی کردستان شد. بعد از اتمام ماموریت در سنگر تبلیغ مشغول به خدمت شد. ضمن اینکه از تزکیه نفس ورسیدن به کمالات با عمل به دستورات اسلام غافل نبود. با شروع جنگ تحمیلی راهی خرمشهر شد و دوشا دوش صدها غیور مرد رزمنده به مقابله با دشمن پرداخت ودر گرماگرم نبرد از ناحیه پا مجروح گردید وبعد از مداوا وبه دنبال سقوط خرمشهر، دفاع مقدس خود را در جبهه سوسنگرد تداوم بخشید ودر آنجا نیز مجروح گردید.

رضا حیات را در شهادت جستجو می کرد و بقا را در فنا وشهادتنامه وی در سرزمین شهیدان خرمشهر وسوسنگرد امضا شد. یکی از ویژگی های بارز شهید خصلت مردمی بودن او بود. در مدتی که فرمانده سپاه بود به تمام روستاهای منطقه سرکشی می کرد وحلال مشکلات آنان بود. تشکیل وفرماندهی سپاه هفتگل-سپاه شهید عباسپور سپاه مسجد سلیمان-از جمله مسئولیتهایی بود که بر اساس لیاقت وشایستگی به وی واگذار گردید وسرانجام دراسفند ماه سال۶۳ از طرف ستاد پشتیبانی جنگ سپاه خوزستان جهت بررسی نیازهای یگان های رزمی عازم منطقه عملیاتی بدر گردید که در همان منطقه خودروی ایشان هدف گلوله توپ دشمن قرار گرفت واز ناحیه پهلو مجروح گردید ودر راه انتقال به بیمارستان روح بی قرار ومشتاق رضا سوی عرش پرواز کرد ومصداق بارز”یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلنی فی عبادی وادخلی جنتی” گردید.

نظرات

وردپرس: 0
دیسکاس: 0