صفحه اصلیفرهنگی ، هنری

سریا داوددی: در تحریر دانشنامه بختیاری وامدار معنوی فرهنگ مردم هستم

فرهاد کریمی…. سریا داودی حموله را بیشتر به شاعری و نقادی می شناختیم. ایشان  علاوه بر مقاله و نقدهای متعدد مجموعه های« اوفلیا تو نیستی با گیسوانم حرف م

( عبده ممد للری و خدا بس ) قسمت اول ..
لحظه‌های مسخ (خرداد 1349)
دلیل ساخت تخت جمشید چه بود؟
زمان مطالعه: 9 دقیقه

فرهاد کریمی…. سریا داودی حموله را بیشتر به شاعری و نقادی می شناختیم. ایشان  علاوه بر مقاله و نقدهای متعدد مجموعه های« اوفلیا تو نیستی با گیسوانم حرف می زنم»،«آسمان حرفی از گیسوان لی لی بود»،نان ونمک میان گیسوان تهمینه»،«از عصای شکسته ی نیچه تا عصر مچاله ی لورکا»،«من ما بودم با دو فاعل اضافه» و «سرنادهای میترائیک»…در کارناتمه ادبی خویش دارد. درنمایشگاه کتاب امسال شاهد انتشار«دانشنامه قوم بختیاری» و کاری متفاوت از ایشان بودیم. کتابی سترگ بر قله ادبیات فولکور که با تحلیل میدانی و علمی به بررسی آیین، سنت، باورداشت،اعتقادات و ریز تاریخِ فرهنگی پرداخت شده است. مولف در راه اعتلای فرهنگ قومی گام برداشته است تا از هویت ملی خویش دفاع کند.

 سر کار خانم سریا داودی حموله  نخستین باری است که کتابی به این سبک و سیاق در تاریخِ فرهنگی نوشته می شود،در مورد تدوین «دانشنامه قوم بختیاری» توضیحاتی را ذکر کنید؟

  من هیچ گاه کوتاه مدت فکر نمی کنم،تمام تلاش ام این بود که  می خواستم تاثیر گذار و متفاوت باشم.از طرف دیگر احساس تعهد و تعلق عاطفی به فرهنگ ملی را دارم و سعی ام  بر این بود که به شاخص های آیینی و سنتی در حوزه  ی مردم شناسی اشاره کنم. در پژوهش های قوم نگاری آیین و سنت مانند مهره های یک تسبیح هستند که به نخ جامعه شناسی وصل می شوند،آن چنان که  محوراساسی دانشنامه بر راه و رسم فرهنگ مردم و پرسش های انسان شناسانه بنا نهاده شده است.

به زعم من کسی که بر گذشته خود گلوله ی تفنگ شلیک کند،آینده بر او گلوله ی توپ شلیک خواهد کرد! در تحریر دانشنامه وامدار معنوی فرهنگ مردم هستم،من ارزش تاریخِ فرهنگی و عظمت این فرهنگ را دریافتم و سعی کردم کار نکرده ای را ارائه دهم تا مرجع و رفرنسی برای فرهنگ ملی و قومی باشد.دانشنامه حاصل کنکاش و مطالعه میدانی چندین ساله من است،با دیدگاه بومی گرایی  و روش شناسی قومی به صورت رده ای و موضوعی تدوین و تنظیم شده است. هر بخش شامل چند فصل مرتبط به هم که شامل مفاهیم کلیدی،تحلیل ساختاری،بیت مثل و طرح و تصاویر …می باشد.

دانشنامه اثر شما اتفاق مهمی در زمینه ی فرهنگ مردم است،آیا شما با موضوعات غیر منتظره ای در  قوم نگاری برخورد کردید؟آیا در مورد بررسی آیین و سنت ها به قضاوت هم می نشستید؟

phpThumb (1)

آیین و سنت ها در اقوام بسیار قدرتمند هستند، زیرا به زیست آدمی معنا و مفهوم می بخشند.قوم نگاری با پیمایش های اجتماعی نمود خواهد داشت،آرا و نظرات مطرح در این خصوص باید موشکافانه انجام شود و قوم نگار نباید خود را درگیر قضاوت کند که دچار بد فهمی خواهد شد. اقوام ویژگی های منحصر به فردی دارند، اعمال و رفتار آن ها خارق العاده است.دست به کاری نمی زنند که با قوانین عرفی و شرعی مغایرت نداشته باشد.

 شناسایی کنش های قوم نگارانه مستلزم  انگیزه است، مثلا در اعمالی که اقوام برای نیل به رستگاری انجام می دهند،قوم نگار گاهی به موضوعات غیرمنتظره ای برخورد می کند،پس باید از دانسته های قومی برخوردار باشد و به اعمال و کارکردهای رفتاری«شوخی آمیز« یا «پرهیز آمیز» یا «تهدیدآمیز» توجه کند. از طرف دیگر در تحلیل آیین و سنت ها باید به منابع  ریز جامعه شناسی عامیانه دقت کرد.به تحلیل یکی از سنت های پرهیزآمیز قومی دقت بفرمایید؛ در گذشته  قشری از زنان خلخال به پا می بستند،شاید زیبایی ملاک ظاهری این سنت باشد، ولی این اجرا  یک پیشینه تاریخی دارد،امری  پرهیزآمیز در این سنت نهفته است،نوعی از هشدار تا  گروهی که از لحاظ طبقاتی شناسایی شده اند از سر راه این بانوی شوهر دار کنار روند. و نشان می داد فردی که خلخال  به پا دارد برخوردار از یک رشته امتیازات اجتماعی می باشد.

جامعه ی عشایری و  روستایی مختصات اعتقادات خود را دارند؛دلبسته گی و وابسته گی اعمال آنها بر گرفته از سنت پیشینیان است، به طور مثال در پیوند های خونی و زناشویی(نَسبی و سببی)سعی می کنند با هم نژاد و هم سطح خود وصلت کنند. یا در سنت ازدواج پرداخت شیربها هنوز بین عشایر رایج است، و سنت ربایش «سرانداز» در روز عروسی برآمده از دورانی است که دختران را می ربودند! در همین جامعه ی سنتی گاهی با فوت پدر یک تغییر ساختاری در جایگاه فرزندان بوجود می آمد، اگر مادر جوان باشد و بخواهد با غیر خویشاوند(متوفی) ازدواج کند، برای استمرار سلسله دودمانی(پدرتباری) فرزندان نباید از تیره ی پدری خارج شوند و  حتی اگر خانواده ی درجه اولی در قید حیات نباشد خویشان و وابستگان پدری باید سرپرستی فرزندان را بر عهده بگیرند.

اکولوژی انسانی و روان شناختی فرهنگی  از رشته های عمیق علوم انسانی است و پژوهش های پیمایشی بهترین کار برای یک قوم نگاشت محسوب می شود. قوم نگاری وظیفه بس دشواری است و  بومی گرایی بازنمود باورها و ارزش های فرهنگی است.ظهور و بروز این امر را از کجا آورده اید؟ و چگونه به این نوشتار روی آوردید؟

یکی از اهداف مهم تاریخ فرهنگی ثبت افکار و اندیشه است، می خواستم با یک کار میدانی چیستی و چگونگی آداب و رسوم را منتقل کنم. آیین و سنت ها نقش پیچیده ای دارند، فولکور حافظه ی تاریخی و فرهنگی  جامعه سنتی می باشد. اجرای آنها بین چادرنشینان عشایری در من انگیزه ایجاد می کرد، برای منِ بختیاری جاذبه مند بود.من هیچ گاه خود را بی نیاز از کنکاش و  پژوهش میدانی ندیدم…صدای شیهه مادیان،صدای چشمه سارها،صدای باد وقتی لای درختان می پیچید،صدای گنجشکان، صدای هی هی چوپان ها،صدای به به گوسفندان و بره هایی که از بین هزاران راس  مادر خود را تشخیص می دادند هنوز هم برایم هیجان انگیز است.

من در نوجوانی با علمداران شعر بومی بختیاری نظیر داراب افسر بختیاری و ملا زلفعلی کرونی و افراد سرآمد ،مبارزان و سردمدارانی چون سردار اسعد و سردار مریم و سردار علیمردان بختیاری…که در فراز و فرود تاریخ حماسه ساز بودند…آشنا شدم. اولین بار شعر «رستاخیز مسجدسلیمان» اثر داراب افسر بختیاری(پدر شعرگویشی بختیاری) را حفظ کردم. شعری که تاریخ مدون دوره ای از حضور انگلیسی ها را در خاک بختیاری بازگو می کند.آن قدر برایم شوق برانگیز بود که در تمام مناسبت ها آن را می خواندم.

از اصول های قوم نگاری  تحقیقات میدانی در محوریت گفت و گو می باشد،شما تا چه حدی این اصل را اجرا می کردید؟

قوم نگاشت برداشت های متفاوت از اعمال قومی دارد؛ محور اصلی کارم بررسی آیین و سنت ها بود،راه و رسم هایی که رکن اصلی پژوهش های انسانی را دارد. بختیاری قومی سخت کوش و بلند پرواز با جنبش های تکرار ناپذیر تاریخی(خیزش های مردمی علیه شاهان قاجار،خیزش های متفاوت در دوران پهلوی) که اشعار حماسی آنها در حافظه ی جمعی مانده است، دارای افتخارات تاریخی و اجتماعی با پیشینه ی طولانی می باشد و به علت قدمت باستانی از نوعی ابر فرهنگ برخوردار است. بر اساس داده های زبان شناسی و تاریخی تنها زبانِ خویشاوند زبان پارسی زبان بختیاری است.زبان بختیاری مثل رودخانه ای است که فرهنگ،باور و اعتفادات باران و برف و تگرگ آن محسوب می شوند. شناسایی کنش های رفتاری مثل دست بر زانو زدن مستلزم پرداخت به انگیزه های سنتی و اعتقادی است.اکثر اقوام سنت های خود را شفاهی و به وسیله افسانه، ترانه مَثل  و متل و چیستان… به نسل بعدی منتقل می کنند.

بی شک هر پژوهش گری از تقدیر باوری اقوام در شگفت می ماند،زیرا بر این اعتقاد و باورمندی هستند که  قوانین حاکم بر طبیعت و کائنات به سرنوشت انسان تعمیم داده می شود. اصولا عشایر کوچنده زمان کوچ از قوانین حاکم بر طبیعت و گردش ماه و ستاره استفاده می کنند و برای حفظ خطراتی که  تهدیدگرِ فرد یا دام ها است، پشت به ستاره می کنند تا از آسیب احتمالی در امان باشند و  اعمال نمادینی را اجرا می کنند تا رضایت نیروهای ناشناخته ی طبیعت را کسب کنند…معمولا در عزاداری ها زنان بختیاری چادرهای سیاه را به پشت سر گره می زنند که  این نشان و المانی است از مرگ انسانی  که زندگی اش  به دنیای دیگر (دنیای پشت سر)گره خورده است.

 تلاش شما در تدوین دانشنامه بختیاری فرهنگ مداران اقلیم گرا را امیدوار  به کنکاش  و پژوهش در این مورد کرده است، چگونه  و با چه اهدافی به این رویکرد های انسان گرایانه دست یافتید؟

اعتقادات آیینی و سنتی تنها موضوعی است  که همه ی اقوام در مورد آنها اتفاق نظر دارند.نمی توان منکر حقیقت های آشکار و پنهان آیین و سنت ها شد، در گوشه ی مینای دختران لچک ریالی رازها نهفته است، همچنان که  نگاه متفکر مردان گیوه پوش جزیی از فرهنگ قومی محسوب می شود.افرادی که با قدرت شفابخشی در مناسک اعتقادی تبحر دارند، آن چنان که مواظب اند به نقض قوانین عرفی قوم متبوع خود نپردازند و به واسطه ی تصمیم گیری ها پایه های انضباط اخلاقی نلغزد، چه مناقشاتی که با پادرمیانی ریش سفیدان فیصله پیدا می کرد،جنگ افروزی هایی که با نگاه  بزرگزاده ای به دوستی بدل می شد.چادر نشینان دنیایی آکنده از زیبایی دارند،فصل کوچ،فصل پشم چینی،فصل کاشت،فصل درو،فصل حنابندان گوسفندان، ازدواج دختران لچک ریالی،دست ساخته و دست بافته زنان  هنرمند بختیاری….همه و همه علاوه بر ترغیب و تشویق  مرا به کنکاش وامی داشت.

در گذشته افراد با تجربه و دانایان قوم به صورت شفاهی تاکید بر نوع آموخته هایشان داشتند، به جوانان توصیه می کردند در بلندی ها اقامت گزینند تا براحتی از اقلیم شان دفاع کنند. بختیاری در هیچ سلسله ای زیر سیطره نبوده است،همیشه استقلال نسبی خود را حفظ کرده است،با توجه به جنگ و گریزها  آنها به مرو زمان  امتیازات اجتماعی و سیاسی خاصی را حفظ می کردند و به باورهای رسوم و اعتقادات خود وفادار می ماندند.

 گروهی از جهان گردان در دوره های مختلف به دیار بختیاری آمده اند و کتاب هایی را در مورد تاریخ،فرهنگ و آیین و آداب قومی نوشته اند، سوال این جاست که  چقدر بازنمود فکری این نوشته ها در فرهنگ بختیاری دقیق و حقیقی بوده است؟ راهبردها و شیوه های فکری آنها  چه اثرات فرهنگی بر مردم شناسی داشته است ؟

فرهنگ از اساسی ترین نیازهای اقوام است،نوعی  وحدت روحی و تشابه محسوسی در اعتقادات و سنت های جوامع قومی دیده می شود. باورهای اعتقادی جزء بر ساخته های فرهنگ زبانی است که به ذهن و زبان قدرت می بخشد. معمولا بومی نگاران پژوهشگر گذشته ای را بازگومی کنند تا موجب تحریف تاریخ و فرهنگ نشوند.

سیاح و جهان گردانی مانند سرهنری لایارد، کارثویت… یا  ایزبلا بیشوب اسکاتلندی الاصل که در فوریه ۱۸۹۰م از راه بغداد وارد کرمانشاه گردید و پس از عبور از شهرهای تهران و اصفهان به چهارمحال بختیاری  می رسد… الیزابت مکبن با کتاب« بامن به سرزمین بختیاری بیایید » آن چنان مجذوب فرهنگ بختیاری بود که نام « بی بی گل افروز» را بر خود نهاد.

وافراد و سیاحان دیگری که در کسوت یک قوم نگاشت به دیار بختیاری سفر می کردند،اکثر آنها با انگیزه سیاسی و اجتماعی وارد خاک بختیاری می شدند که سفرنامه های آنها بازنمودی از ذهنیات خودشان می باشد. برخی از این نوشته ها از  لحاظ تبارسازی یا واپس گرایی تاریخی آغاز یک انحراف جدید در تاریخ و فرهنگ قومی محسوب می شوند. تحلیل تاریخ فرهنگی بختیاری کمک به فرهنگ ملی است،امروزه گام هایی خوبی در راه تثبیت فرهنگ بختیاری برداشته شده است. نام های شناخته شده مانند دکترعباس قنبری عدیوی،دکترغفار پوربختیار،دکتراسفندیار آهنجیده،دکتر نورالله مرادی، دکترفریبز فروتن… که رفرنسی کار می کنند و در تثبیت و ترویج فرهنگ بختیاری در خط مقدم می باشند.

قوم نگاری از مولفه های انسان شناسی و زیر مجموعه ی علوم اجتماعی است .از این رهگذر «دانشنامه قوم بختیاری» سرشاخه و کف فرهنگ بختیاری و جزء واقعیت های جامعه شناختی است.چه ضرورتی ایجاب می کرد که شما به این مهم بپردازید؟

آغاز هزاره سوم  میلادی با شعارجهانی شدن شکل گرفته است که همه ی ابعاد زندگی اجتماعی، فرهنگی  اقتصادی ما را تحت نفوذ خواهد داشت،این امر برای  هویت ملی و هویت قومی چالش برانگیز است.جهانی شدن این نوزاد عصر جدید در اکثر کشورهای رویکرد و رهیافت های مختلفی به همراه دارد،در آینده جهان به سرعت در پدیده های مادی مستحیل می شود و کمتر به واقعیت های اجتماعی توجه خواهد شد.

جهانی شدن در کشور من ایران از  بُعد ملی و قومی هم فرصت است و هم تهدید محسوب می شود. دگردیسی و زوال فرهنگ با دگر گونی های فرهنگی،اجتماعی و سیاسی همراه است. ما باید مباحثی چون هویت ملی  و هویت قومی، جهانی شدن و چالش های این پدیده ی جهانی را مورد واکاوی قرار دهیم.جهانی شدن زمینه های مختلف زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد،اما ما با ثبت تحلیلی سنت های آیینی نباید از جهانی شدن هراسی داشته باشیم،حفظ هویت از مباحث با اهمیت جامعه شناختی است، باید هر انگاره، ارزش، هنجار ،آیین، رسم و سنت ثبت شود تا با  هر نوع دگردیسی  و جهانی شدن، فرهنگ  بومی و  قومی  مستحیل نشود و در این ره آورد جهانی شدن که از آن گریزی نیست فرهنگ غالب قرار نگیرد.

 قوم نگاری از اصلی ترین مولفه های انسان شناسی  است و فرهنگ مردم مثل یک اقیانوس است که از هر زاویه آن می شود برداشت کرد، آیا شما اثر دیگری هم در رده ی تاریخِ فرهنگی دارید؟

آیین و سنت ها کشتزار افکار پدران ما هستند و حفظ فرهنگ فولکلور حفظ اصالت یک ملت است.امروزه با کمرنگ شدن مناسبات قومی،مناسبات مدنی جایگزین میشود و پرداخت به تاریخِ فرهنگی برای جلوگیری از استحاله ی فرهنگ قومی موثر است…من معتقدم  اگر قنات ها لایروبی نشوند می خشکند،اگر علف های هرز هرس نشوند مزرعه خشک می شود و اگر افکار و عقاید ثبت نشوند به مرور زمان محو می شوند و دچار خشک سالی و نابودی خواهند شد.

در خاستگاه اقوام مختلف ایرانی آیین و سنت و باورداشت ها از پتاسیل شگرفی برخوردارند، هر قومی ویژگی مختلف آیینی دارد که در لفاف آداب و رسوم خود را نشان می دهد.ما در تاریخِ فرهنگی توانایی های بسیار داریم،این فرهنگ ارزش ماندگاری دارد و  امروزه شعار ما اقلیم گرایان نوین این است که بنویسیم تا بدانیم کی هستیم،بنویسیم  تا فراموش نشویم،بنویسیم تا فرهنگ را از آفرینندگی باز نداریم. بنویسیم تا به قول مولانا«هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، بازجوید روزگار وصل خویش»، چالش های ناشی از جهانی شدن بر هویت ملی  و قومی تاثیر مستقیم دارد، بنویسیم تا جهانی شدن هویت ملی و هویت قومی را تضعیف نکند و ما گرفتار فرهنگ استعلایی و تحمیلی و چالش های هویت قومی نشویم.بنویسیم تا نسل جوان با خود باوری وارد جامعه ی جهانی شود و گرفتار بحران هویت نشود.

در آخر متذکر شوم که شاید این کار من موج کوچکی از تاریخِ فرهنگی دریای مواج فرهنگ مردم باشد، امید دارم خوانندگان دانشنامه بختیاری «نه» بود و «کم» بود ها را به دیده ی اغماض منگرند و در صورت تمایل در ایمیلی که در آخر کتاب ذکر شده، نکات ارزشمند خویش متذکر شوند تا رهیافتی برای جلدهای بعدی باشد.

نظرات

وردپرس: 0
دیسکاس: 0