صفحه اصلیشهنی

داستان فرهنگ -محمد رضا شاه حسینی

داستان فرهنگ، داستان زندگی آدمها در سرزمینهای گوناگون و تبار و اقوام سرزمینهاست . جان تپنده در شریانهای آدمی و معنا و هویتشان تنها به خورد و خوراک و ت

هفتمین نشست هم اندیشی شهنی به میزبانی تیره شیخ
پیام نوروزی حضرت ایت الله خامنه ای به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۵
نگاهی به زندگی “شاپور احمدی” ورزشکار پیشکسوت بختیاری
زمان مطالعه: 3 دقیقه

داستان فرهنگ، داستان زندگی آدمها در سرزمینهای گوناگون و تبار و اقوام سرزمینهاست . جان تپنده در شریانهای آدمی و معنا و هویتشان تنها به خورد و خوراک و تنوع زندگی انها نیست، بَل به اندوخته و امانتی است بنام فرهنگ که از پیشینیان گرفته و پیوسته بر آن می افزایند و اگر بر آن نیفزایند و یا بگونه ای از آن بکاهند، در پهنه ی تاریخ گم می شوند و جا می مانند و از یادها می روند . همانگونه که تا کنون بسیاری از فرهنگهای ملتهای کهن نیست و نابود گردیده . فرهنگها هر چه بیشتر غنی و تاریخچه کهن داشته باشند ماندگاری آن بیشتر و همبستگی را افزون مینماید چون فرهنگ کهن بختیاری و .
فرهنگ تباری و قومی به نشانه ها و آیین های ویژه هر قوم و تباری شناخته و ماندگاری می یابد . آیین یلدا و چهارشنبه سوری و به ویژه نوروز یکی از همین نشانه هایی است که از ایران باستان بر جای مانده و سینه به سینه به ما رسیده است و با آمدن هر بهار هستی دوباره پیدا میکند و جدا از سرزمینهای امروزی که با خط کشی های فرمایشی تحمیل شده از یکدیگر جدا شده اند، در روزگاری دور یا نزدیک از گوهره ی روح و فرهنگ بزرگ ایرانی و باستانی برخوردار بوده اند، بی اعتنا به جغرافیای امروز جهان که با زور و برتری طلبی و سودجویی حکومتها ادم های یک سرزمین باستانی را که از یک فرهنگ و تبار بودند از هم جدا نموده اند و به تاریخ تحمیل گردیده و مرزهای امروزی را بنا نموده اند . اما در این گیر و دارها فرهنگ کار خود را انجام میدهد و انچه تا کنون میشود دریافت با گذر زمان برای زنده ماندن و در کنار هم زیستن بشکل مسالمت آمیز ادمها فرهنگها رو به پیش برده اند و کار خودشان را انجام داده اند و پیوسته در حال پالایش بوده و سنتهای بدون کاربرد از ان جدا گردیده به ویژه سنتهای خرافی و بدون پایه و اساس که اگر چه در هنگامی جلا دهنده بوده اما امروز بی معنا جلوه میکند . مرزهای این سرزمین و فرهنگ شیرین و بزرگ را یادمانها و یادبودهای فرهنگی شکل می دهند و گسترده تر و ژرف تر از آن اند که تنها به اعتبارهای گذشته ی گذرا پشت گرم کنند، تا جایی که حتی زبان فارسی که از اهم بنیان های این روح کهن است، اگر به خاطر گردش ایام و رخدادهای گوناگون، در سرزمین های گوناگون چون ارّان و آذربایجان تغییر و تفاوت کرده است، یا چون خراسان و بختیاری بزرگِ چند هزار ساله، این زبان در آن حضوری پیوسته داشته است همه ی این روح همچنان خدشه ناپذیر خواهد ماند و میماند . گاهی با دگرگونیهایی که در اثر رخدادهای تاریخی در یک سرزمین روی میدهد، فرهنگ ان سرزمین برای جند هنگامی خدشه دار گردیده و از باورهای فرهنگی کهن خود دور میمانند اما هرگز فرهنگ کهن خود را فراموش نمیکنند و پس از چندی دوباره در فرهنگ نیایی خود جاری میشوند . چون پرندگان که لانه سازی را بگونه غریزی میاموزند و فرهنگ لانه نشینی دارند بر خلاف گربه سانان و دیگر حیوانات که بدون سرپناه به زندگی خو گرفته اند . فرهنگ ما از آبشخورهای گوناگون سیراب و بارور شده است از باورهای دینی و اندیشه و دانش و بینش و فلسفه و عرفان تا بناهای تاریخی و مهندسی و خوش نویسی و چکامه سرایی و سخنان ادبیک و موسیقی و صدها دستاورد با ارزش و بی همتای دیگر . بر ما لازم است که در باورهای فرهنگی خود جاری شویم و از هر سرزمینی که هستیم و هر کجای هستی که هستیم سهم خود را نسبت به فرهنگ نیایی و ماندگاری ان به پیش ببریم و هیچگاه از ان دور نمانیم اگر چه در دور،دورهای این سرزمین باشیم ……………….. م . ش

msh

نظرات

وردپرس: 0
دیسکاس: 0