سادگي كوهستان را شهرنشين كرده بود در خلوت آپارتمان چشمانت سوار بر قايق آرامش در رودخانه ئ گيسوانت از لا به لاي انگشتانش از ني نگاهت ني لبك ساخت
زمان مطالعه: < 1 دقیقه
سادگی کوهستان را
شهرنشین کرده بود
در خلوت آپارتمان چشمانت
سوار بر قایق آرامش در رودخانه ئ گیسوانت
از لا به لای انگشتانش
از نی نگاهت نی لبک ساخته بود
در کلار بلند هفت آسمان
هفت بند عشق می نواخت !
مست نی نوش لبهایت
بی خبر از همه جا
نبودنت را بر سنگ فرش خیابانی که
عطر تنت را بلعیده بود
رژه میرفت و
هوای دلواپسی کارد به استخوانش میزد…
کورش نجف پور
٢٢/۵/٩٣
نظرات