به بهانه سالروز بازگشت آزادگان به میهن- ۲۶ مرداد ۱۳۶۹

صفحه اصلیاجتماعی

به بهانه سالروز بازگشت آزادگان به میهن- ۲۶ مرداد ۱۳۶۹

یاد باد مردانی که با شهامت و دلیری سالیان سال زجر و دوری از خانواده و دیار را به جان خریدند ولی وجبی از خاک وطن به دست دشمن بعثی ندادند...یاد باد بی ا

چه حرکاتی موجب سوزاندن چربی میشود
7 عادت بد که قلب تان را نابود می کند
منصور پورحیدری درگذشت
زمان مطالعه: 3 دقیقه

یاد باد مردانی که با شهامت و دلیری سالیان سال زجر و دوری از خانواده و دیار را به جان خریدند ولی وجبی از خاک وطن به دست دشمن بعثی ندادند…یاد باد بی ادعاترین انسانهای زمین ….یاد باد…….یاد باد انسانهایی که خاک وطن خوردند ولی ذره ای خاک وطن دست دشمن ندادند…..

خیلی از ما و بزرگترهای ما این ایام خجسته  را بیاد میارند که بسیاری از خانواده های ایرانی رو شاد کرد….

یاد میکنیم از کلیه شهدای جنگ تحمیلی 8 ساله عراق و دنیا  بر ضد ایران و یاد میکنیم از کسانی که سالیان سال زجر اسارت را به تن و جان خریدند ولی مردانه و بی ادعا ایستادند و به دنیا ثابت کردند ایرانی اگر بخواهد میتواند.

یاد میکنیم از انسانهای وارسته ای  که سالیان دراز و مدید زجر زندانهای عراق را چشیدند و لب به شکایت نزدند…..یاد میکنیم از حاج علی عسکر های پروین و عزیزانی که به واسطه گم نامیشان نامی از آنان نیست ولی عطر وجودشان از شرق تا غرب و از شمال تا به جنوب در هوای ایران عطراگین و پراکنده است.

فرهود شهنی منصوری

 

تاریخ ایران: در روز ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ اولین گروه آزادگان ایرانی پس از سال‌ها اسارت در زندان‌های رژیم بعث عراق با ورود به کشور به جمع خانواده‌های خود بازگشتند. 

 

این رویداد دو هفته پس از اشغال نظامی کویت توسط ارتش صدام و ۲ روز پس از آن صورت گرفت که صدام در نامه‌ای به هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران بار دیگر عهدنامه ۱۹۷۵ الجزیره را پذیرفت و به شرایط ایران برای پایان جنگ تسلیم شد و از جمله قول عقب‌نشینی از مرزهای ایران و آزادسازی اسیران ایرانی را داد.

به خانه خوش آمدی!

بوسه بر خاک می زنی و بر سرت گل ها دست افشانی می کنند.

به خانه خوش آمدی! قدم بر چشم عشق گذاشتی! مسافر دیرسال شوق، به خانه ات خوش آمدی! خانه را منوّر کرده است، برقی که در چشمانت می درخشد. ستاره ها را به خانه بازگرداندی.

آسمان این حوالی، بی حضورت، چه شب ها را که در تاریکی سر کرد؛ بی آنکه لحظه ای تو را فراموش کند! حالا که آمدی، حرف ها با تو دارم؛ هر چند کلمات اشک، بهترین و رساترین جملات را برایت بیان می کنند.

حدیثی را که سال ها در سینه نهفته بودم، اکنون با قطره های اشک، برایت شرح می دهم. چه سال ها که تنها یک قاب عکس، همدم دل تنگی هایم شد و تبسم تو از درون چارچوب غمگین قاب، تنها جواب من! چه لحظه هایی را که در انتظارت، چشم به در دوختم و هیچ کس، هیچ خبری از تو نیاورد، اما چشمان من، لحظه ای تو را از یاد نبردند؛ چشمانی که همدم اشک ها بودند. به خانه خوش آمدی؛ خانه ای که سال های سال، تنها با خاطراتت، زندگی را مرور کرد؛ به امید سحری که تو از راه برسی، به امید لحظه ای که تو را در آغوش بفشارد و بر مقدمت گل بکارد، ثانیه ای که در میان عطر گلاب و بوی اسپند، در چارچوب خسته در ظاهر بشوی، لحظه ای که خاک، رد ملتهب و آشنای گام هایت را حس می کند و دسته دسته گل از جای پایت سر برآورد. بر خاک بوسه می زنی و اشک و لبخند، یکدیگر را در آغوش می گیرند. به خانه ات، به میهن ات، به وطن خوش آمدی !

 

نظرات

وردپرس: 0
دیسکاس: 2