خواب بودم امد...... امد بردرگاه خاطره ام با هزار گل که به پیرهن داشت و هزار گل برجعد موهایش و هزار لبخند برچشمانش برمن نگریست و
زمان مطالعه: < 1 دقیقه
خواب بودم
امد……
امد بردرگاه خاطره ام
با هزار گل که به پیرهن داشت
و هزار گل برجعد موهایش
و هزار لبخند برچشمانش
برمن نگریست
و من خواب بودم
امد بردرگاه خاطره ام
و او رادیدم که می نگرد
و او برمن می امد
و من……
جریان سیالی بودم که درذهن مشوش ام
تجربه می کردم اولین دردرا
استاد حسین نجفیان
راه های ارتباط با ما:
*_پایگاه اطلاع رسانی شهنی
Www.shehni.ir
*-سامانه ارتباطی تلگرامی پایگاه اطلاع رسانی شهنی:telegram.me/shehniir
www.yon.ir/p8lt
اینستاگرام: shehni.ir
نظرات