صفحات نخست کتاب، خواننده را به یکی از خیابانهای آمستردام سال 1656 میبرد که مرد جوانی در مسیر خلاف هموطنانش که به سوی کنیسه برای عبادت میروند، قدم م
این رمان به دو فصل تقسیم شده که یک بخش آن درباره زندگی اسپینوزا و فصل دیگر به زندگی و تاثیرپذیری تئوریسین آلمانی از این فیلسوف، نگاه داشته است. اسپینوزا فیلسوفی منزوی بوده و اطلاعات از زندگی وی بسیار محدود است. نویسنده در تدوین زندگینامه وی متوجه شده که نازیها به واسطه آثار و تفکر وی به این فیلسوف دیدگاه خاصی پیدا میکنند، از این رو رمان به طور موازی به زندگی روزنبرگ و اسپینوزا پرداخته است.
داستان با این جملات آغاز میشود:
«وقتی آخرین پرتوهای نور از آب زواننبورخوال عبور میکند، آمستردام آرامآرام تعطیل میشود. رنگرزها پارچههای لاکی و سرخرنگشان را، که روی لبه کانال آویزان کرده بودند تا خشک شوند، جمع میکنند. کسبه سایهبان مغازههایشان را جمع میکنند. چند کارگر، که راهی خانههایشان هستند، کنار کانال میایستند، عصرانهای میخورند، و بعد دوباره به راهشان ادامه میدهند. آمستردام سوگوار است؛ چند ماه قبل یک نفر به دست نه نفر دیگر کشته شده و این شهر هنوز از این مصیبت رها نشده است. چند متر آنطرفتر از کانال، در خانه شماره 4، خیابان بریسترات، رمبرانت وان راین، ورشکسته و کمی مست، آخرین ضربهقلممویش را بر تابلو یعقوب در حال تبرک پسران یوسف زد، در گوشه سمت راست تابلو امضا کرد، جعبه رنگ را به آسمان پرتاب کرد و از راهپلههای پیچدرپیچ خانه پایین آمد …»
واشنگتن پست درباره انتشار این رمان اینگونه گزارش داده: «نویسنده در این رمان فردی را در ادبیاتی فلسفی معرفی میکند که روشنفکری را بنیان نهاد. این رمان همچنین حاوی تحلیلی از «آلفرد روزنبرگ» است که نظریات هیتلر در خصوص برتری نژادی را بیان کرد. صفحات نخست کتاب، خواننده را به یکی از خیابانهای آمستردام سال 1656 میبرد که مرد جوانی در مسیر خلاف هموطنانش که به سوی کنیسه برای عبادت میروند، قدم میزند. وی در برههای به سر میبرد که پرسشهای اساسی جهانبینی خود را رودرروی اساتیدش مطرح کرده است؛ پرسشهایی که سنت دیرینه غرب را به چالش کشیدند و ایدههای نوینی را به منظور بازسازی آن پیشنهاد دادند.
در فصلهای بعد خواننده با جهشی زمانی به قرن 20 رهنمون میشود و زندگی آلفرد روزنبرگ نظریهپرداز آلمانی و یکی از اعضای فعال حزب نازی که فرضیه برتری نژاد آریایی را مطرح کرد، مشاهده میشود. نویسنده رمان همچنین چند اثر داستانی ـ فلسفی دیگر که خود وی «رمانهای آموزنده» مینامد، مانند «آنگاه که اسپینوزا گریست» و «لم دادن روی کاناپه» را به رشته تحریر درآورده است.»
اسپینوزا را امروزه یکی از خردگرایان فلسفه قرن هفدهم و زمینهساز ظهور نقد مذهبی و عصر روشنگری در قرن هجدهم به شمار میآورند.
باروخ اسپینوزا متولد ۱۶۳۲ میلادی، فیلسوف هلندی است که اهمیت و عمق تفکرش تا سالها پس از مرگ وی درک نشد.
” این جذاب ترین رمانی است که من در این سالها خوانده ام. اروین یالوم داستانی آموزنده و تاثیرگذار خلق کرده است. من با اشتیاق فراوان «مساله اسپینوزا» را توصیه می کنم. ”
سر آنتونی هاپکینز
” بی شک اروین یالوم نامدارترین نویسنده داستانهای روانکاری در جهان امروز است. من فکر نمی کردم او اثری برتر از رمان «وقتی نیچه گریست» و «درمان شوپنهاور» بیافریند ولی او این کار را کرد. «مساله اسپینوزا» یک شاهکار است.”
مارتین سلیگمان، رییس سابق انجمن روانشناسی آمریکا
نظرات
به نظرم این کتاب در کنار وقتی نیچه گریست، یکی از بهترین نوشته های یالوم است. شخصیت پردازی فوق العاده ای دارد و به راستی خواندنی است.