۱-آفتاب اعتقادات و باورها به عنوان یکی از مولفه های بنیان ساز در فرهنگ ملل دوشادوش تاریخ تکامل فرهنگ گام برداشته است و بررسی و تفحص در این باورها به
۱-آفتاب
اعتقادات و باورها به عنوان یکی از مولفه های بنیان ساز در فرهنگ ملل دوشادوش تاریخ تکامل فرهنگ گام برداشته است و بررسی و تفحص در این باورها به ما کمک می کند تا حلقه های گم شده در سیر منطقی تحول تاریخی اقوام را پیدا نماییم .
اعتقادات و باورها از دیرباز در نزد تمامی جوامع از سپیده دم تاریخ تا به امروز حیاتی قدرتمند داشته اند و ما با بررسی این اعتقادات سعی در نمایاندن زوایای پنهان روح دمیده شده در کالبد یک قوم داریم. قومی بنام بختیاری ها که تاریخ و جغرافیای زیست شناسان به موازات طلوع تمدن در هستی بوده است.
اگرچه تاریخ و جغرافیای مردمانی که امروزه به نام بختیاری ها می شناسیمشان دچار تحولات و دگرگونی های قهری و طبیعی فراوان بوده اما این قوم با اتکا به فرهنگی غنی که توام با انگاره های قدسی بوده سعی در حفظ داشته های فرهنگی خود نموده و در این راستا سنت و فرهنگ شفاهی این مردمان نقشی غیر قابل انکار داشته است.زیرا فرهنگ شفاهی از طریق روایت سینه به سینه در طول تاریخ جریان داشته و از ماندگاری آن ها نیز همین شیوه انتقال بوده است.
انسانهایی که در گذشته های دور می زیسته اند پیش از آنکه خود را اسیر قواعد و قراردادهای نهفته در دل واژه ها و کلمات نمایند به شیوه ای کاملا شهودی سعی در ایجاد ارتباط با ذات رخدادها داشته اند تا به درکی والا از آن پدیده دست یابند و به مرور زمان انسان هرچه از مبدا پیدایش این درک والا فاصله گرفته است از این اصل غافل گردید و این جریان تا به امروز تداوم داشته.
یکی دیگر از دلایل تداوم حیات باورها در نزد بختیاری ها به عنوان یکی از اقوام کهن ساکن در این منطقه این بوده که معرفت نزد بختیاری ها توام با تقدس بوده و هرگز جنبه مادی نداشته است و همین تقدس یکی از بنیان های حفظ حیات این باورها بوده است.همین امر باعث شده تا باورها نمیرند و به فراموشی سپرده نشوند.
همانگونه که پیشتر اشاره شد حیات اعتقادی در نزد بختیاری ها به قدمت تاریخ تمدن این مردمان بوده است.
از سوی دیگر جغرافیای سخت و صعب العبور این مردمان باعث گردیده که باورهایشان پیوندی تنگاتنگ با مظاهر طبیعی ، از گزند حوادث قهری سیاسی به دور بماند.
اگرچه آنچه از این باورها به جای مانده با اصل اولیه اعتقادی فاصله دارد اما هنوز که هنوز است روح دمیده شده در این باورها به اشکال مختلف در نزد این مردمان حیات جاودانه خود را ادامه می دهد.
باورهایی که پیوند ناگسستنی با فرهنگ ایران باستان به عنوان یک کلیت اعتقادی داشته و دارند.
از جمله این باورها و اعتقادات می توان به شیوه نیایش بختیاری ها اشاره نمود.نیایشی سخت عارفانه که بی هیچ تکلفی به درون و حال آدمی برمیگردد نه به برون و قال.
یکی از مظاهر طبیعی که نقشی ویژه و ممتاز در باور بختیاری ها دارد آفتاب است. در بختیاری ها رسم بر آن بوده که به هنگام طلوع آفتاب نیایشی رمز آلود با خورشید داشته باشند بختیاری ها معتقد بودند که این نیایش و سایر نیایش ها هر کدام وظیفه ای خاص در بهبودی زیست آفریدگان خالق مطلق دارد.
آنگاه که خورشید از پس کوهی سر به در می آورد این مردمان ساده و بی آلایش نیایش خود را آغاز می نمودند در ایران باستان نیز این شکل نیایش حیاتی چشمگیر داشته است.
در کتاب خرده اوستا از جمله نیایش ها به پنج نیایش برای پنج ایزد بزرگ اشاره شده است که در این میان خورشید نخستین ایزدی است که بر آن درود فرستاده می شود همچنین در بین بختیاری ها رسم بر آن بوده گاه سوگند به واسطه قداستی که آفتاب در نزدشان داشته بدان سوگند یاد می نمودند.
در نمادشناسی به همان اندازه که موجودیت خورشید پر از تضاد است نمادگرایی آن هم چند وجهی است در باور بسیاری از ملتها خورشید مظهر خدای اورمزدی است همچنین در دین اسلام خداوند در قران به خورشید و آنگاه که می درخشد سوگند یاد می کند.
در عصر کشاورزی یا دوران نئولتیک بود که خورشید در زندگی اقوام راه یافت. نیاز دانه به نور برای رشد باعث توجه به آن گردید تا جاییکه پرستش آیینی آن شکل گرفت.
بنا به اعتقاد ایرانیان باستان آسمان چهار طبقه بوده است:
1- پایگاه ستارگان 2- پایگاه ماه 3- پایگاه خورشید 4- نور مطلق
چنانچه از اوستا برمی آید خورشید غیر از مهر است ولی از قدیم آنها را باهم مشتبه می گرفتند، در گاه شماری ایرانی روز یازدهم را روز خورشید می گفتند.بیرونی می گوید ماه دهم سال را حوز ماه می گفتند.
از نماد خورشید برخی نمادهای جنبی نیز ایجاد گردید که این نمادهای جنبی در زندگی بختیاری ها نقش ویژه ای داشته است.یکی از این نمادهای جانبی که بختیاری ها از آن استفاده می نمودند ” کِل ” یا تک ستونی سنگی یا هرمی شکل می باشد که در نمادپردازی به معنی محور کیهان و درخت حیات است و انگشت خورشید که با ان مکان مقدس را نشانه گذاری می نمودند و بختیاری ها از این نماد بهره می بردند که ارتباطی مستقیم با خورشید دارد از سویی در آیین های انجام قربانی در بختیاری خروس یکی از پایه های قربانی محسوب می شود پرنده ای که مورد پذیرش خدای خورشید بوده و به عنوان روان جاودانه خورشید محسوب می شد که جهان خواب آلود را بیدار می سازد.
همچنین در نزد عشایر بختیاری هرگاه فردی به گاه غروب آفتاب و شب وفات می یافت خروسی را بالای سر متوفی می بستند که این امر بواسطه نقش خروس بعنوان روان جاودانه خورشید بوده تا به این واسطه اهریمن تیرگی بر روان فرد متوفی صدمه ای وارد ننماید اگرچه شاید امروزه خیلی از بختیاری ها علت این کار را نمی دانند اما هنوز که هنوز است بدان معتقد می باشند.
همچنین در سنگ قبرهای بجا مانده در منطقه بختیاری بر روی سنگ قبر زنان نماد شانه در حجاری این سنگها بکار می رفته که عبارت بوده از نماد پرتوهای خورشیدی.از سوی دیگر بسیاری از قبرهای بجا مانده در سرزمین بختیاری که مربوط به قبل از ورود دین اسلام به این سرزمین می باشد رو به خورشید می باشند که به نوعی نشان از نیاز روان متوفی به حمایت خورشید می باشد. همچنین در نمادپردازی بردشیر که به تفصیل از آن در مقاله نگاهی به آتش در نزد بختیاری ها به قلم اینجانب آمده بر سر قبر مردان بزرگ خاندان نمادی از بردشیر ( شیرسنگی ) می نهادند که شیر یکی از جانورانی است که منسوب به خورشید بوده و مورد تقدس واقع می شده.تا بختیاری ها به نوعی دلبستگی مردان خود را به خورشید این گوی آتشین که اهریمن ز گرد بام او گریزان است را به نمایش بگذارند.
به هر روی نماد خورشید در بختیاری ها نماد پاکی ، قدرا و شکوه است جنبه تطهیر کننده و اهریمن ستیزی دارد.به مرور زمان نقش خورشید در نمادپردازی ساده شد و نمادی جنبی را بوجود آورد.
از دیگر نمادهای فرعی که نوعی با خورشید در ارتباط بوده و در زندگی بختیاری ها نقش ویژه ای دارد علامت + است که بصورت صلیب شکسته یا سواستیکا نیز از آن یاد می نمایند این نقش در رمز پردازی آتش و ارتباط میان آتش و خورشید نقشی کلیدی محسوب می شود زیرا صلیب شکسته که اصلی کاملا ایرانی دارد و به معنی گردونه خورشید است که آن را مظهر غیر مثالی خدای آسمانها می دانستند که با دو شکل نمایان می گردد:
1- نرینه یا خورشید طالع بهاری
2- مادینه خورشید نازل پاییزی
در نزد بختیاری ها بویژه در نقش خالکوبی های زنان می توان ردپای این نماد را دریافت همچنین در صنایع دستی بویژه دوک ریسندگی زنان بختیاری از دو تکه چوب و یک محور تشکیل می شد که شکل صلیب یا + را می نماید. همچنین در قالیبافی بختیاری نیز این نقش حضوری فعال دارد که آن نیز نمادی از خورشید است.
به هر روی خورشید آنچنان در زندگی بختیاری ها حضور یافته که جزء جدایی ناپذیر زیست این مردمان گردیده است تا آن حد که بدان سوگند نیز می خوردند و می گفتند: “به ئی افتو قسم” یا به این آفتاب سوگند.
نظرات